GreeCH محفلی برای بحث و گفتگو درباره فیلمهای روز دنیا آخرین مطالب نويسندگان سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, :: 18:43 :: نويسنده : هیراد
سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:موج تبریک ها,پیام هایی موفقیت اصغر فرهادی ,اسکار, :: 18:30 :: نويسنده : هیراد
بسیاری از چهره های فرهنگی، اجتماعی و سینمایی ایران در پیام هایی موفقیت اصغر فرهادی برای کسب نخستین اسکار تاریخ سینمای ایران را تبریک گفته اند و به نظر می رسد موج تبریک ها تازه آغاز شده است. مهناز افشار
«شما مست نگشتید و از آن باده نخوردید.. چه دانید.. چه دانید که ما در چه شکاریم... در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک... به جز مهر به جز عشق دگر بذر نکاریم. تبریک به آقای اصغر فرهادی و همه عوامل فیلم «جدایی نادر از سیمین». امشب (دوشنبه شب) اجرای نمایش «آمدیم نبودید رفتیم» به کارگردانی رضا حداد را تقدیم به آقای فرهادی کردیم. اسکار مبارک شما و همه ایران و سینمای پرهیاهوی ایران باشد. به امید اینکه خودمان هم یاد بگیریم این صلح و مهری را که شما پیام آورش بودید.» مریلا زارعی ، بازیگر سینما و تئاتر «امروز چقدر مهر گرفتیم و چقدر با تمام وجود مهربانی خانواده سینما را لمس کردیم. همه با پیام های خود دلگرممان کردند. دلگرممان کردند که همچنان از اهالی فرهنگشان انتظار دارند که آنچنان که شایسته نام ایران و ایرانی است در عرصه های فرهنگی جهان بدرخشند و با زبان بی بدیل هنر فریاد کنند که همانا هنر نزد ایرانیان نیز هست. در زمانهای که دشمن به هر بهانهای در حال تخطئه تمدن غنی و اصیلمان است؛ چه گواراست این توفیق و چه دلپذیر است خرسندی حاصل از این پیروزی. هر چند که در ادامه شاهد فصلی نوین در درخشش سینمایمان در عرصه جهان خواهیم بود اما خوب است که با خود این را تکرار کنیم که برای مبارزه با دشمن چه سلاحی کوبندهتر از علم و ادب و هنر. آنقدر تواضع کردیم و آنقدر هنرمندانمان را نادیده گرفتیم و در حواشی غرق شدیم؛ که سیصدها؛ ساخته شد. آنقدر از سرمایه هامان غافل شدیم و بی مهری کردیم که نه تنها از دستشان دادیم بلکه با تصاویر غیر منتظره نیز مواجه شدیم...» محمدحسین لطیفی، کارگردان شادیات را شادمانه با تو سهیم میشویم که نام بلند ایرانیان را در فرهنگ و ادب، در این روزهای پرتلاطم جهان بلندآوازه کردی. مصطفی دنیزلی، سرمربی تیم پرسپولیس دنیزلی در حاشیه تمرین روز دوشنبه تیم پرسپولیس، گفت: «واقعا به ایران اسکار دادند؟! خیلی اتفاق مهمی است. به مردم ایران تبریک میگم. فکر میکنم الان مردم شما از این اتفاق شاد هستند. جواد نکونام، کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران و بازیکن تیم اوساسونا: واقعا مسرور شدم از اینکه فرهادی برد. انتظارش را میکشیدم. دوست دارم گل لالیگا را تقدیم کنم. مهدی مهدویکیا، بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران من مسافرت بودم و مراسم اسکار را ندیدم. صبح دوشنبه وقتی شنیدم خوشحال شدم. هم به فرهادی و هم به جامعه سینمایی تبریک میگویم. انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران تداوم موفقیتهای فیلمساز پیشرو کشورمان، اصغر فرهادی هر ایرانی وطندوستی را به وجد میآورد، به ویژه اعضای جامعه منتقدان سینمایی ایران را. «جدایی نادر از سیمین» نخستین جوایز خود را از جشنواره فیلم فجر، مخاطبان ایرانی و منتقدان سینمایی ایران دریافت کرد. فرهادی برای مردم کشورش فیلم ساخت و پس از آن مخاطب بینالمللی یافت. این درستترین مسیری است که سینمای ملی و هویتمند ایران برای جهانی شدن باید طی کند. انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران که نخستین جایزه داخلی بهترین فیلم را به «جدایی نادر از سیمین» اهدا کرده است، به اصغر فرهادی، یکایک دستاندرکاران این فیلم و مردم فرهنگدوست ایران تبریک و شادباش میگوید. انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران با ابراز خرسندی از آنکه جامعه جهانی سینما بر شایستگیهای انکار ناپذیرنماینده سینمای ایران صحه گذاشته است، اظهار امیدواری میکند با این موفقیت بزرگ، سینمای شرافتمند ایران بیش از پیش قلههای افتخار را درنوردد. سپاسگزاریم از هوشمندی اصغر فرهادی که از فرهنگ غنی و کهن ایران گفت و موجب شد نام کشورمان ایران از دریچه باشکوه فرهنگ به زبان آید و حالا منتظریم به استقبال اصغر فرهادی برویم و او شادی این موفقیت را رودررو با مردم سرزمینش تقسیم کند؛ مردمى که به همه فرهنگها و تمدنها احترام مىگذارند و از دشمنى کردن و کینه ورزیدن بیزارند. عبدالحسین مختاباد
یا حق با سلام به هنرمند گرام اصغر فرهادی که در ایام یاس و خوف،امیدو شادی را به مردم ایران عزیز هدیه نمود، من نیز اثر جدیدم " ایران" را به این هنرمند گرام تقدیم مینمایم. مستدام باد پیروزیها و شادکامیهای مردم ایران و فرزندانش: "دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش" رامبد جوان: به اندازه ده ها فیلم کمدی مردم را شاد کردی رامبد جوان نیز ضمن تبریک به عوامل جدایی نادر از سیمین و اصغر فرهادی برای موفقیت فیلمش در اسکار در پیامی کوتاه گفت: اصغر فرهادى با یک فیلم غم انگیز به اندازه دهها فیلم کمدى ناب، خنده و شادى به مردم ایران هدیه داد. جدا" اسکار هم برایش کم است. حامد بهداد به اصغر فرهادی: شما میدانی که باید سلامت را به زبان ما بگویی حامد بهداد نیز در پیامی خطاب به اصغر فرهادی نوشت: اصغرفرهادی عزیز، متشکریم که صبح میلیونها ایرانی را، بخیر کردی! آقای فرهادی عزیز متشکریم که ایران را جز با نامی از جنگ و تحریم و سلاح اتمی یاد کردی، آقای فرهادی عزیز این حس قشنگ هزاران ایرانی تقدیم به شمایی که بهتر از خیلیها میدانید، که چقدر این مردم غمگین، محتاج دقایقی این چنین هستند. مردمی که شادابیشان به یغما میرود، آنانی که از غرور و تعصب ملی، دیروقتی است که تنها یادی در خاطرشان مانده است، شما میدانی که باید سلامت را به زبان ما بگویی! به یقین که هنر، زبان مشترک ملتهاست. گلزار: پاداش صداقت جز این نیست اصغر فرهادی عزیز لبخندی که بر لبان هر ایرانی نشاندی، جاودانه در تاریخ فرهنگی این مرز و بوم باقی میماند، پاداش صداقت را جز این نیست. پیروز و سربلند باشی همچون گذشته ها... بهاره رهنما: اصغر فرهادی! به عنوان یک مادر ممنونم از تو این روزها که افتخار بزرگی نصیب سینمای کشورم شده روزهای نه چندان خوش سینمای ایران بود؛ جوایزاصغر فرهادی در شرایطی نصیب این فیلمساز کوشا و مستعد شد که بحث و درگیریها برای بستن خانه سینما دامن گیر همه سینما گران بود و بهت و یاس ناشی از این تصمیم حال خوشی برایمان نگذاشته بود، بماند که هنوز شیرینی افتخارات را مزمزه کرده و نکرده خبر حاشیه ساز دیگری باز اذهان عمومی را راجع به سینما و حرفه بازیگری دچار اغتشاش کرد. که بزرگ شدن آن هم به بیماری درگیر این روزهای آدمها (قضاوت) بر می گشت. ولی انقدر نوشتن از این اتفاق برایم مهم بود که باید صبر میکردم تا خیلیها بنویسند و من بخوانم ، تا ذوق کودکانهام کمی آرام بگیرد...
این که همه افتخار کردیم و همه خوشحال شدیم و حرف هایی از این دست که چندان حرف تازه ای نیست، اما من برای دخترکم و جوانانی که دور و برم بحث این اتفاق را میکردند و از من سوال میکردند چیزهایی گفته ام که تصمیم دارم این جا بازگویی شان کنم . جدا از بحثهای سلیقهای که مگر سینمای ایران در سالهای پیش کارهای شاخص تری از این فیلم نداشته؟ یا این که مثلن فیلم قبلی خود این کارگردان از این فیلم معتبرتر بوده و این ها، و البته این که تقریبن همه آدمهای سینمای ایران با سلایق متفاوت اذعان دارند که فیلم «جدایی نادر از سیمین» فیلم خوبی است ، این اتفاق در وهله اول حاصل انتخاب فیلم توسط یک پخش کننده بین الملللی معتبر است که امکان فرستادن فیلم به چندین جشنواره بزرگ جهانی را داشته و البته چنین پخش کننده حرفه ای هم خوب می داند که روی چه فیلمی دست بگذارد. ولی پشت همه این اتفاق ها یک نام مطرح تاثیر گذار اصلی بوده است نامی حتی مطرح تر از خود اثر و آن نام جوانی ایرانی به نام اصغر فرهادی است که به دلیل نوع تربیت هنری و شکل زندگی و انتخاب هایش به چنین جایگاهی رسیده است ، و به گمان منی که تجربه دو کار و در اولی (سریال داستان یک شهر) حدود هشت ماه با ایشان را داشته ام او نه با این کار یا آن کار که بی شک دیر یا زود به چنین موفقیت ناب و جهانی دست پیدا می کرد، اندازه اش این بود و هست و جایگاهش همان بالاها. یادم هست حدود ده سال پیش که سر همان سریال با ایشان آشنا شدم و فهمیدم هم سن و سال هستیم کلی جا خوردم، اصغر فرهادی سخت زندگی کرده و پیگیر کار کرده. زیاد خوانده و وقت تلف نکرده، روی هدفش مصصم و متمرکز است و به شدت اهل نظم و برنامه ریزی است و البته از خوش روزگار زنی با خصوصیاتی شبیه خودش (پریسا بخت آور- کارگردان ) همراه زندگیش شده؛ اهل حاشیه نیست ، چندان اهل تفریح و در جمع بودن هم نیست، حتی گاهی هست که حس می کنی آدم خیلی خوش اخلاقی هم نیست! موقع کار دیسیبلین و شیوه خاص خودش را دارد که باعث می شود چندان سر کارش به تو خوش نگذرد ولی معمولن نتیجه چنان درخشان است که هر بار باز در مقام کارگردان یا نویسنده اثر از کسی دعوت به کار کند، آن شخص با کمال میل دعوتش را اجابت می کند. او بی شک با چنین سرمایه گذاری که روی خودش و کارش کرده دیر یا زود به چنین جایگاهی دست پیدا می کرد، پس بحث در مورد خود فیلم به گمان من در این باره بحث دوم خواهد بود و بحث درباره نگرش مولف به زندگی و کار هنری در اولویت قرار می گیرد. به پریا و همه جوانان دور و برم می گویم ،:بچه ها {تاوان } لغت مهمی در این دنیاست برای داشتن و رسیدن باید تاوان داد، باید از چیزهایی گذشت، وگرنه حسرت خوردن جز در موارد عاشقانه ، سفسته آدمهای بی هدف و آرمان است برای چیزی نشدنشان. بوده اند آدم های بسیار با استعدادی که استعدادشان را در راه های هرز و بی هدف تلف کردهاند. اصغر فرهادی با بردن چنین جوایز مهمی بی شک انگیزه و امید هزاران جوان عاشق سینمایی شد که در شرایط این روزهای کشورمان شاید دیگر چندان امیدی به آرمانهای بلند بالا و قدر قدرت نداشتند ولی فرهادی نماینده نسل و مردم به قول خودش صلح طلبی شد که با وجود شرایط و امکنات محدود توانسته اند حرف و دیدگاه هنری خودشان را به گوش جهانیان برسانند و مگر بالاترین رسالت هنر چیزی جز به اشتراک گذاشتن مفاهیم ساده و لی عمیق انسانی در دنیاست؟ در پایان این یادداشت از اصغر فرهادی نه به عنوان یک بازیگر، نه به عنوان یک نویسنده، نه به عنوان یک ایرانی بلکه به عنوان یک مادر ممنونم که با تلاش و سخت کوشیاش امید و آرمان گرایی را در دل اینهمه جوان ایرانی زنده نگه داشته است.
بالاخره تمام شد
بهترین فیلم
وراث (The Descendants) به شدت بلند و بسیار نزدیک (Extremely Loud and Incredibly Close) خدمتکار (The Help) نیمه شب در پاریس (Midnight in Paris) هوگو (Hugo) مانی بال (Moneyball) درخت زندگی (The Tree of Life ) اسب جنگی (War Horse )
بهترین بازیگر نقش اول مرد Demián Bichir برای زندگی بهتر (A Better Life ) جرج کلونی برای وراث (The Descendants)
گری اولدمن برای دوره گرد، خیاط، سرباز، جاسوس (Tinker Tailor Soldier Spy) براد پیت برای مانی بال (Moneyball)
بهترین بازیگر نقش اول زن گلن کلوز (Glenn Close) برای آلبرت نابز (Albert Nobbs) Viola Davis برای خدمتکار (The Help) رونی مارا (Rooney Mara) برای دختری با خالکوبی اژدها (The Girl with Dragon Tattoo)
میشل ویلیامز (Michelle Williams ) برای هفته من با مرلین (My Week with Marilyn)
بهترین بازیگر نقش مکمل مرد Kenneth Branagh برای هفته من با مرلین (My Week with Marilyn) Jonah Hill برای مانی بال (Moneyball) Nick Nolte برای مبارز (Warrior)
Max von Sydow برای به شدت بلند و بسیار نزدیک (Extremely Loud and Incredibly Close)
بهترین بازیگر نقش مکمل زن Bérénice Bejo برای آرتیست (The Artist) Jessica Chastain برای کمک (یاری) (The Help) Melissa McCarthy برای ساقدوش ها (Bridesmaids) Janet McTeer برای آلبرت نابز (Albert Nobbs)
بهترین کارگردان وودی آلن برای نیمه شب در پاریس (Midnight in Paris)
Terrence Malick برای درخت زندگی (The Tree of Life ) Alexander Payne برای وراث (The Descendants) مارتین اسکورسیزی برای هوگو (Hugo)
بهترین فیلمنامه اورجینال اصغر فرهادی برای جدایی نادر از سیمین (A Separation) Michel Hazanavicius برای آرتیست (The Artist) Kristen Wiig, Annie Mumolo برای ساقدوش ها (Bridesmaids) J.C. Chandor برای درخواست نهایی (Margin Call )
بهترین فیلمنامه اقتباسی
John Logan برای هوگو (Hugo) جرج کلونی برای نیمه ماه مارس (The Ides of March ) آرن سورکین (Aaron Sorkin) برای مانی بال (Moneyball) Bridget O'Connor, Peter Straughan برای دوره گرد، خیاط، سرباز، جاسوس (Tinker Tailor Soldier Spy)
بهترین انیمیشن گربه ای در پاریس (A Cat in Paris ) چیکو و ریتا (Chico & Rita) کونگ فو پاندا 2 ( Kung Fu Panda 2 ) گربه چکمه پوش ( Puss in Boots )
بهترین فیلم خارجی
Bullhead از بلژیک In Darkness از لهستان Footnote از رژیم اشغالگر قدس Monsieur Lazhar از کانادا
بهترین فیلمبرداری آرتیست (The Artist) دختری با خالکوبی اژدها (The Girl with Dragon Tattoo)
درخت زندگی (The Tree of Life ) اسب جنگی (War Horse )
بهترین تدوین آرتیست (The Artist) وراث (The Descendants)
هوگو (Hugo) مانی بال (Moneyball)
بهترین طراحی صحنه آرتیست (The Artist)
اسب جنگی (War Horse ) نیمه شب در پاریس (Midnight in Paris) هری پاتر و یادگاران مرگ 2 ( Harry Potter and the Deathly Hallows: Part 2 )
بهترین طراحی لباس Anonymous
هوگو (Hugo) W.E جین ایر (Jane Eyre) بهترین چهره پردازی و گریم آلبرت نابز (Albert Nobbs) هری پاتر و یادگاران مرگ 2 ( Harry Potter and the Deathly Hallows: Part 2 )
بهترین موسیقی متن ماجراهای تن تن (The Adventures of Tintin )
هوگو (Hugo) دوره گرد، خیاط، سرباز، جاسوس (Tinker Tailor Soldier Spy) اسب جنگی (War Horse )
بهترین ترانه
ریو (Rio)
بهترین صدا برداری دختری با خالکوبی اژدها (The Girl with Dragon Tattoo)
مانی بال (Moneyball) تغییر شکل دهندگان: سیاهی ماه (Transformers: Dark of the Moon ) اسب جنگی (War Horse )
بهترین تدوین صدا رانندگی (Drive) دختری با خالکوبی اژدها (The Girl with Dragon Tattoo)
تغییر شکل دهندگان: سیاهی ماه (Transformers: Dark of the Moon ) اسب جنگی (War Horse )
بهترین جلوه های ویژه هری پاتر و یادگاران مرگ 2 ( Harry Potter and the Deathly Hallows: Part 2 )
فولاد واقعی (Real Steel ) ظهور سیاره میمون ها (Rise of the Planet of the Apes ) تغییر شکل دهندگان: سیاهی ماه (Transformers: Dark of the Moon )
بهترین فیلم مستند Hell and Back Again If a Tree Falls: A Story of the Earth Liberation Front Paradise Lost 3: Purgatory Pina
بهترین فیلم مستند کوتاه The Barber of Birmingham: Foot Soldier of the Civil Rights Movement God Is the Bigger Elvis Incident in New Baghdad
The Tsunami and the Cherry Blossom
بهترین انیمیشن کوتاه Dimanche
La Luna A Morning Stroll Wild Life
بهترین فیلم کوتاه Pentecost Raju
Time Freak Tuba Atlantic یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:عکس های پیمان معادی, :: 18:48 :: نويسنده : هیراد
این تصاویر دیدنی مربوط به لحظاتی است که لیلا حاتمی و پیمان معادی به فروشگاه برادران صنایعی در تهران میروند تا لباسهایی را که از سوی برندهای Zegna و ESCADA اختصاصا برای حضور آنها در اسکار طراحی شده را تحویل بگیرند و پیمان معادی لباساش را پرو کند.
"جدایی نادر از سیمین" توانست جایزه بهترین فیلم خارجی زبان جوایز سزار که معادل فرانسوی جایزه اسکار خوانده میشود را نصیب خود کند. سخنرانی پادشاه ، قوی سیاه، راندن ، ملانخولیا بودند. فیلم "هنرمند" نیز به روال دیگر جایزههای سال جاری توانست شش جایزه اصلی سزار را نصیب خود کند و به عنوان بهترین فیلم سال نیز انتخاب شود. جمعه 5 اسفند 1390برچسب:10 فیلم برنده اسکار , :: 13:34 :: نويسنده : هیراد
naghd farsi شما میتوانید در قسمت نظرسنجی نظر خود را در مورد بهترین فیلم بدهید. جمعه 5 اسفند 1390برچسب:پيمان معادی,حميد جعفری,اصغر فرهادی,مراسم اسکار,نامه پيمان معادی به اصغر فرهادی, :: 13:20 :: نويسنده : هیراد
ناگفتهها در نامه پيمان معادی به اصغر فرهادی، شرق ستارگان جهان از «جدايی...» میگويند وودی آلن، اسپيلبرگ، برد پيت و ... نماينده ايران در اسکار را ستودند حميد جعفری: اگر همه چيز طبق برنامه و مرتب پيش رفته باشد، در ساعاتی که زينک صفحات روزنامه زير ماشين چاپ میرود، هواپيمايش از تهران به مقصد لسآنجلس پرواز میکند. البته اين پرواز مستقيم نيست، پس در استراحت کوتاهی که در يک کشور دوم دارد، دستکم نامهاش را در سايت روزنامه میتواند ببيند. میرود به لسآنجلس تا چند روز ديگر درست مثل زمانی که در هتل «بورلی هيلز» (گلدنگلوب) همراه «اصغر» بود، در لسآنجلس و تالار «کداک تيهتر» هم همراهش باشد. «پيمان معادی» قبل از اينکه مسافر اين سفر باشد در همين تهران که انار ندارد، سيمرغ بهترين فيلم از نگاه مردم را برای فيلم «برف روی کاجها» با خود میبرد. سيمرغی که باعث شد تا ياد قدردانی «فرهادی» از مردم سرزمينش بيفتد، سيمرغی که بهانهای شد تا برای «اصغر فرهادی» نامهای بنويسد. نوشته است از تمام اتفاقاتی که برای سينمای ايران به بهانه يک «جدايی... » رخ داده است. از اظهار نظر «وودی آلن» و «اسپيلبرگ» درباره «جدايی... » تا واکنش «برد پيت» و «آنجلينا جولی» حين تماشای فيلم. پيغامها و پسغامهايی سينمايی که خواندنشان غرورآفرين است و ثبتشان توسط «معادی» برگی از تاريخ سينمای ايران. شمارش معکوس برای مراسم اسکار آغاز شده است. دوشنبه ۲۶ فوريه يا همان هشتم اسفند سال جاری میتواند روز مهمی برای ايرانيان باشد. مثل همه «هشتم»های ديگر که ايران را غرق شادی کرد. مثل هشتم آذر ۷۶. انگار که «اصغر فرهادی» همان «خداد عزيزی» باشد. چه فرقی میکند بهانه فوتبال باشد، سينما يا حتی سياست! برای اين فرقی ندارد که يکبار در فيلم مستند «تهران انار ندارد» ديدم و شنيدم که؛ « از اهالی تهران، ۹۴درصد شاعرند و بقيه سينماگر» باری مهم اين است که مردم دوباره میخندند. حالا اين شما و اين نامه «پيمان معادی» که بايد به دست «اصغر فرهادی» برسد. اصغر فرهادی عزيز از زمان بازگشتم از مراسم گلدنگلوب و حلقه منتقدان لسآنجلس که همراه با تو و فيلممان در آن حاضر بودم، میخواستم اين نامه را بنويسم؛ اما تلاش برای آماده شدن فيلم اولم «برف روی کاجها»، مجال مناسبی باقی نگذاشت. در مراسم پايانی جشنواره فجر، وقتی فيلمم جايزه بهترين فيلم از نگاه مردم را میگرفت، ياد تو افتادم. تو که هميشه قدردان مردم سرزمينت، سرزمينمان، بودی و هستی؛ و با خودم گفتم حالا وقت اين نامه است. بهخصوص که کمتر از ۱۰روز ديگر به برپايی مراسم اسکار مانده؛ و خواهم گفت ربط اين ماجرا با آن ياد و ارزش مردم و نظرشان چيست. يکی از خطاهای ديد آدمی، اين است که وقتی چيزی را از نزديک تجربه میکند، متوجه عظمت آن نمیشود. سفر و تجربههای اخيری که با ديدن و شنيدن واکنشهای مختلف نسبت به «جدايی نادر از سيمين» در کنارت داشتم، به تلاشم برای اينکه دچار اين خطای ديد نشوم، بسيار کمک کرد. مطمئنم خيلی از مردم ايران از خواندن اين واکنشها شادمان خواهند شد. خصوصا در روزهايی که عدهای تلاش دارند، موفقيتهای اين فيلم را به دلايل واهی به سياست ربط دهند و همين انگيزه برای من کافی است تا اين نامه را بنويسم و منتشر کنم. واکنشهای ديگری هم که پيش میآيد، ممکن است حرفهايی را در پی داشته باشد که چندان اهميتی ندارد. از قديم میگفتند هميشه بدتر از اينکه پشت سرت حرف بزنند، اين است که پشت سرت هيچ حرفی نزنند! همان اوايل سفر اخير، وقتی محمود کلاری که در شرق آمريکا و در تجربه تحسين شدن فيلم در حلقه منتقدان نيويورک همراهت بود، در تماس تلفنی به من گفت که تجربه بسيار عجيبی در مورد اين فيلم در انتظارمان است، به قدر کافی تعجب کردم. کلاری میگفت نکته اساسی اين است که ما با سينما زندگی کردهايم و سالهای سال فيلم و مراسم سينمايی را ديدهايم؛ و حالا به خودمان میگوييم قرار است بعضی از نامهای بزرگ را در اينگونه مراسم ببينيم، در حالی که اين بار در کمال تعجب، آنها منتظرند تا ما را ببينند! و اين خاصيت فيلمهای بزرگ است. تجربههای قبلی البته ميزان تعجب يا هيجان آدم را از اين واکنشها کمتر میکند. اما هرگز آن را از بين نمیبرد. حس پشت حرف کلاری را بعدا ذرهذره لمس کردم. وقتی وودی آلن که هميشه در نظرم سرچشمه خلاقيت بوده، به واسطه خواهرش برايت پيغام داده بود که طبق معمول نمیتواند - يا نمیخواهد - به مراسم بيايد ولی دوست دارد در نيويورک ما را ملاقات و درباره فيلم صحبت کند، تازه فهميدم آنچه از قول او درباره فيلم شنيده بودم، چه معنايی داشت: آلن گفته بود سالها بود نهتنها از سينمای ما، بلکه بهطور کلی از سينما انتظار نداشته که در اين دوران بتواند چيزی بيافريند که چنين تاثيری روی او بگذارد! وقتی توماس لانگمن پسر کلود بری، کارگردان و تهيهکننده مشهور و تازه درگذشته فرانسوی که خودش تهيهکننده فيلم آرتيست و برنده انبوهی جايزه است، میگفت همه دارند از محصول من تعريف میکنند اما وقتی فيلم تو را ديدم، آرزو کردم که کاش من آن را تهيه کرده بودم، همه چيز داشت معنای کاملتری پيدا میکرد. وقتی براد پيت میگفت شب قبل از برگزاری جلسه مطبوعاتی گلدنگلوب، دیویدی جدايی نادر از سيمين را در دستگاه گذاشتهاند و در ميانههای همان صحنه دادگاه اول فيلم، آنجلينا جولی با ديدن آن جدل زناشويی فيلم را نگه داشته، متاثر شده، فاصلهای انداخته و بعد از چند لحظه باز تماشا را ادامه دادهاند، اطمينانم بيشتر شد وقتی آنجلينا جولی درباره کار بعدیات پرسيد و ساده و راحت درخواست کرد که در فيلمت بازی کند و در پاسخ حرفت که گفتی شخصيت زن فيلمت فرانسوی زبان است و گفت تا آن تاريخ میتواند زبان فرانسه ياد بگيرد، من غرق در غرور شدم. وقتی مريل استريپ درباره جزييات کارگردانی يا بازی صحنههای مختلف فيلم میپرسيد و با اشتياق گفت دوست دارد با تو کار کند، وقتی استيون اسپيلبرگ گفته بود که اعتقاد دارد جدايی نادر از سيمين با فاصله زياد بهترين فيلم امسال دنياست، وقتی ديويد فينچر نيمساعت وقت گذاشت تا با تو حرف بزند و نظرهايش را بگويد، وقتی چند سينماگر سرشناس میگفتند که فيلم را نديدهاند اما تعريفهای زياد فرانسيس فورد کوپولا را درباره آن شنيدهاند و خيلی کنجکاوند، وقتی الکساندر پين که خودش گلدنگلوب فيلم و کارگردانی را گرفت فقط به دليل علاقه به فيلم تو در طول آن روزها به يکی از نزديکترين دوستان هم صحبتات بدل شده بود و در هر دو مراسم گلدنگلوب و حلقه منتقدان لسآنجلس میگفت در طول حرفهايت روی صحنه سعی میکرده انرژی مثبت به سمت تو بفرستد. وقتی ديگرانی که مجاز نيستم نامشان را بياورم، از فيلمت به عنوان يکی از محبوبترينهای فهرست شخصیشان در دو، سه سال اخير ياد میکردند، تازه درست دستگيرم شد که فيلم در دل آدمهايی که سالی دهها فيلم بزرگ و تاثيرگذار میبينند يا يکی، دوتايش را هر سال میسازند، چه مرزهايی را درنورديده و چه قلههايی را فتح کرده است. در مراسم برگزيدگان منتقدان آمريکا (Critics’ Choice Award) که باب ديلن بزرگ قطعه جديد بسيار زيبايی را روی صحنه اجرا کرد، ما از لذت شنيدن و ديدن اجرايش حرف میزديم و به ما گفتند اگر میدانستيد خود باب درباره فيلمتان با چه لذتی حرف میزد، چه میگوييد. و اين تازه بخشی از آن چيزی است که من شنيدم و ديدم. باقیاش بماند برای روزگاری ديگر، مخصوصا داستان تو و رابرت دنيرو که اميدوارم آقای کلاری روزی تعريفش کند. اصغر فرهادی عزيز، در جلسه مطبوعاتی ويژه گلدنگلوب، يکی از چهار، پنج باری که حاضران به شکلی استثنايی در ميان حرفهای تو دست زدند، در جواب سوالی بود که میپرسيد چطور با محدوديتهای توی ايران چنين فيلمیساختهای. گفتی هيچکس مرا مجبور نکرده بود آنجا با وجود محدوديتها فيلم بسازم، خواست خودم و قصهای که داشتم، طوری بود که بايد همانجا و با همان شرايط ساخته میشد و برای ساخت اين فيلم شما فکر کنيد همه چيز همانطور که من دلم میخواسته فراهم بوده است. گفتی نمیخواهم بگويم شرايط فيلمسازی در کشورم آرمانی است، اما تصويری هم که شما از فيلمسازی در ايران داريد، خيلی دقيق نيست. اين حرفهايت وقتی يادم آمد که لابهلای حرفها و کارها و مصاحبههای مختلف، به من راجع به طرحی میگفتی که قرار است در آينده در تهران بسازی و آن را خيلی دوست داری. حرف ديگرت که باز به تشويق حاضران آن جلسه انجاميد، همان بود که گفتی تفاوتهای مردمان نقاط مختلف دنيا بسيار کمتر از شباهتهايشان است، اما به نفع سياست است که تفاوتها و فاصلهها را بيشتر جلوه دهد و بر آنها تاکيد کند. اين روزها که در ايران خبر جوايز فيلم تو حتی مانند نوعی گسترش فرهنگی عمل میکند و از جمله، گاهی حتی طيفهايی را به پيگيری اخبار فرهنگی وامیدارد که به طور معمول هيچ کاری به اتفاقهای هنری نداشتند، اين روزها که تبريکهای هر همکار و هر دوست، هر رهگذر خيابان و حتی هر بيمار اتاقهای بيمارستانی که برای بستری کردن و ترخيص پدرم به آن پا گذاشتم، اميد را در دل آدم میکارد و میپروراند، ياد همان حرفت میافتم. بله، بين مردمان مختلف دنيا و احساسهای انسانیشان، تفاوتها ناچيز است. اما آن نفعی که گفتی، آنقدر همه جا رخنه کرده که همين مردم اين روزها در گذر و خيابان از من میپرسند وقتی از آمريکا برگشتی، کاری با تو نداشتند؟ در خود مراسم، چه حال خوبی بود وقتی من هم مثل ميليونها ايرانی حرفهايت را موقع دريافت جايزه شنيدم. از آن بالا که چشم میانداختی، میديدی همه بزرگان سينما که عمری کارهايشان را ديدهای و دربارهشان خواندهای، بهت زل زدهاند؛ و انگار عشق و انرژی مردم ايران باعث شده بود ما آنجا محکم بايستيم. آن لحظهای که تو از مردم ياد کردی، میدانستم ميليونها نفر در کشورمان هم به ما زل زدهاند و تو به پشتوانه عشقشان، به جای هر عزيز ديگرت از آنها ياد کردی؛ و راستش اصغر، آن بالا چه حالی داد ايرانی بودن. قدر و منزلتی که تو برای اين مردم قايلی، زمانی با آن نمايندگی کردن بهدرستی پيوند میخورد که حرف آن منتقد آمريکايی را به ياد بياوريم؛ که در يادداشتی بر جدايی نادر از سيمين نوشته بود: «اگر میخواهيد تهديدی نثار اين کشور کنيد، بهتر است قبل از آن اين فيلم را ببيند، تا بدانيد با چه مردمانی روبهروييد، تا در تصميم خود تجديدنظر کنيد.» اينکه يک فيلم بتواند چنين دستاوردی، چنين تاثيری داشته باشد، يعنی اينکه تو بارها بيشتر از آن جملههايی که در ستايش مردمان ديارمان میگويی، دين خودت را به آنها ادا کردهای. حالا ديگر واقعا مهم نيست که فيلم در يکی از دو رشته «فيلم خارجی» و «فيلمنامه» که نامزد شده، جايزه آکادمی را بگيرد يا نه. مهمتر اين است که اين فيلم در طول اين مدت به اين مردم اميد، اشتياق و افتخار بخشيد. برای همين اميد، اشتياق و افتخار است که میخواهم با صدايی صد بار بلندتر از آن فريادی که بعد از جايزه گرفتنات در جشنواره برلين، در سالن برليناله پالاس برآوردم، فرياد بزنم: «اصغر؛ خيلی چاکريم! » چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:نگاهی به 10 انیمیشن برنده اسکار در 10 سال گذشته, :: 18:5 :: نويسنده : هیراد
shrek / شرک
Spirited Away / شهر اشباح ( غیب شدن سِن و چیهیرو )
Finding Nemo / در جستجوی نمو
The Incredibles / شگفتانگیزان
Wallace & Gromit: The Curse of the Were-Rabbit / والاس و گرومیت: نفرین موجود خرگوش نما
happy feet / خوش قدم
WALL·E / وال-ئی
Up / بالا
Toy Story 3 / داستان اسباب بازی ۳
------------------------------------------نقد فارسی چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:مایکل داگلاس,جایزه اسکار, اهدا کنندگان جوایز اسکار, :: 17:57 :: نويسنده : هیراد
اهدا کنندگان جوایز : Tom Cruise
Angelina Jolie Tom Hanks Bradley Cooper Kristen Wiig Rose Byrne Melissa McCarthy Cameron Diaz Penélope Cruz Jennifer Lopez Halle Berry Maya Rudolph Ellie Kemper Billy Crystal Wendi McLendon-Covey
"مایکل داگلاس" که چندی است به دلیل بیماری سرطان خانه نشین شده،امسال از راه دور و از طریق یک برنامه زنده جایزه اسکار را اهدا می کند.
در شب شانزدهم ماه می سال 1929 ، اولین جشن اهدای جوایز آکادمی با حضور 270 مهمان در هتل روزولت ، واقع در هالیوود برگزار شد. حاضران توزیع دوازده جایزه در رشته های گوناگون سینمایی را مشاهده کردند.در دو سال اول کمیته ای متشکل از بیست عضو از همه رشته ها انتخاب شدند که پنج نامزد دریافت جایزه را انتخاب می کردند و سپس فقط پنج نفر از اعضای کمیته ، برندگان اول را انتخاب کردند. در حالی که در سال سوم ، چهارصد نفر گزینش را انجام دادند .
اولین بار این جایزه ها به فیلم هایی اهدا شد که از اول ماه اوت 1927 تا سی و یکم جولای 1928 به نمایش در آمده بودند. این شیوه (شش ماهه) تا سال 1933 اعمال شد و از 1934 سال تقویمی در نظر گرفته شد و تا امروز هم پا برجا ماند. بر طبق این قانون فیلمی می تواند در این جشنواره شرکت کند و نامزد دریافت جایزه شود که در آن سال حداقل به مدت یک هفته در شهر لوس آنجلس یا حومه آن به نمایش عمومی در آمده باشد.
آکادمی هر ساله ، در هر رشته سینمایی ، فهرست دستاوردهای برجسته را برای اعضای همان رشته می فرستد ( رشته کارگردانی برای کارگردان ها و ... ). هر یک از اعضا ( این اعضا در حال حاضر در حدود 6000 نفر هستند) موظف هستند که از بین این فهرست پنج نام را در رشته خود و پنج نام را به عنوان بهترین فیلم انتخاب کنند و آنها را به آکادمی بدهند. پس از شمارش آراء اولیه ، پنج نام به عنوان نامزدهای آن رشته برگزیده می شوند و بار دیگر این نام ها در اختیار اعضا قرار می گیرد. این بار در رای گیری نهایی از بین پنج نامزدها ، اعضا می توانند در همه رشته ها رای بدهند ، ولی با توجه به اینکه برای رای دادن به بهترین فیلم خارجی زبان ، مستند و فیلم های کوتاه باید تمامی فیلم های نامزد جایزه را دیده باشند ، معمولا در این موارد تعداد آراء کاهش می یابد. این آراء این بار مستقیما به شرکت مستقل حسابرسی پرایس واتر هاوس ( Price Waterhouse ) فرستاده می شوند. رئیس این شرکت به همراه چند تن از اعضای قابل اعتماد خود در یک اتاق مخصوص به آراء رسیدگی می کنند. پس از آنکه کلیه آراء خوانده شد ، نام برندگان در دو نسخه در پاکت های لاک و مهر شده قرار می گیرند. یکی از این نسخه ها به داخل گاو صندوق شرکت می رود و نسخه دیگر در روز مراسم در اختیار رئیس آکادمی قرار می گیرد. در حقیقت این نوع رائ گیری یکی از بی خدشه ترین آنهاست و تا امروز هم خلافی در آن دیده نشده و همه اعضا تا زمان اعلام نام برندگان نتیجه را نمی دانند .
با وجود آنکه امروزه همگان بر شیوه درست و مناسب رائ گیری و انتخاب برندگان در اسکار توافق دارند اما آکادمی از اولین جلسات خود که برای بنیان گذاری برگزار کرد تا به امروز شاهد مجادله ها و انتقادهای پایان ناپذیری بوده. در سال 1935 که شرکت پرایس واترهاوس مسائلی را در مورد روش نادرست رائ گیری مطرح کرد شایعات شروع به پخش شدن کرد ، شایعاتی درباره رشوه گیری و اعمال نفوذ استودیوهایی که بر آکادمی تسلط دارند به ویژه استودیوی مترو گلدوین مایر ( Metro-Goldwyn Mayer ) ( این استودیو در ده سال اول برگزاری مراسم 155 بار در رشته های مختلف نامزد شد و 33 تای آن را برد که در مقایسه با استودیوهای دیگر بسیار چشمگیر بود). این گونه شایعه ها و مشاجره ها ، در دهه سی اعضای آکادمی را به شدت کاهش داد ، زیرا سینماگرانی که به این آکادمی پیوسته بودند دیگر آن را قابل اطمینان نمی دانستند و به این ترتیب از آن کناره گرفتند.در سال 1935 ، فرانک کاپرا ( Frank Capra ) ، از جمله کارگردانان مطرح هالیوود ، به ریاست آکادمی رسید. زمانی که او به ریاست رسید از 600 نفر اعضای آکادمی تنها 50 نفر باقی مانده بودند. کاپرا بلافاصلا بعد از رسیدن به ریاست ، بازسازی موسسه را آغاز کرد و در سال 1936 با اهداء جایزه ویژه ای به کارگردان توانا و یکی از پیشگامان بزرگ سینما ، دیوید وارک گریفیث ( David Wark Griffith ) دوباره مردم را به هیجان آورد. به این ترتیب بعد از آنکه جنگ قدرت در آکادمی به پایان رسید دوباره عضویت در آن رو به افزایش نهاد ، تا جایی که امروزه نزدیک به 6000 عضو دارد و از اعتباری بسیار بالا برخوردار است .
منبع : دانشنامه رشد
پيوندها
|
|||
![]() |